کد مطلب:315762 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:213

پهلوان علقمی در جنگ صفین
اگر چه از عبارت فاضل معاصر قرشی برمی آید كه حضرت عباس علیه السلام در صفین نیز به جنگ نپرداخته است و بعضی دیگر نیز تصریح نموده اند كه حضرت در صفین نجنگیده، اما عده ای نوشته اند كه حضرت در صفین وارد میدان نبرد گردیده و جنگ نموده است كه در این راستا چند واقعه را ذكر می نمایم:

اول: عده ای نوشته اند: در جنگ صفین معاویه شریعه فرات را به تصرف درآورده بود. امام حسین علیه السلام با جمعی از شجاعان حمله كردند و آب را به تصرف خود درآوردند. در آن جریان قمر بنی هاشم علیه السلام برادر بزرگوارش امام حسین علیه السلام را یاری نمود. [1] .

دوم: مرحوم حایری مازندرانی از كتاب الكبریت الاحمر نوشته مرحوم قائنی بیرجندی نقل نموده است:

در جنگ صفین روزی از لشكر امیرالمؤمنین علیه السلام جوانی نقاب پوش به میدان آمد كه آثار شجاعت و هیبت و سطوت از وی ظاهر بود به گونه ای كه اهل شام دست از جنگ بازداشته و به وی نگاه می كردند، ترس و خوف بر آنان مسلط شده بود و كسی به میدان او نمی رفت.

پس معاویه لعنة الله علیه یكی از مردان شام را كه معروف به ابن شعثاء بود - و وی را با



[ صفحه 71]



ده هزار سوار برابر می دانستند - طلبید و به او گفت: «به میدان این جوان برو و با او مبارزه نما».

ابن شعثاء گفت: «ای معاویه! مردم را با ده هزار سوار برابر می دانند چگونه تو مرا به جنگ با این كودك امر می نمایی؟!».

معاویه گفت: «پس چه كنیم؟!».

ابن شعثاء گفت: «من هفت پسر دارم یكی را می فرستم تا او را به قتل برساند».» معاویه گفت: این كار را انجام ده». ابن شعثاء یكی از پسرانش را فرستاد آن جوان او را كشت دیگری را فرستاد او را نیز به قتل رساند، او پسران خود را یكی پس از دیگری به میدان می فرستاد و آن جوان آنان را از دم تیغ می گذراند تا اینكه همه فرزندانش كشته شدند. در این هنگام ابن شعثاء خود پای به میدان نهاد و گفت: «ای جوان! همه ی اولاد مرا كشتی به خدا سوگند داغ تو را بر دل پدر و مادرت می گذارم.» این بگفت و به آن جوان حمله كرد و آن جوان نیز به وی حمله ور گردید. چند ضربه میان آنان رد و بدل گردید آن جوان شمشیری به ابن شعثاء زد و او را دو نیم نمود و به پسرانش ملحق گردانید لشكریان به شگفت آمدند پس امیرالمؤمنین علیه السلام آن جوان را طلبید و فرمود:«پسرم برگرد می ترسم دشمنان تو را چشم زخم بزنند». آن جوان برگشت، امیرالمؤمنین علیه السلام به استقبال او رفت و نقاب از چهره ی وی برداشت و پیشانی او را بوسید. نگاه كردند دیدند او قمر بنی هاشم علیه السلام است. [2] .

سوم: مرحوم مقرم در كتاب العباس [3] از كتاب مناقب خوارزمی نقل می نماید: در جنگ صفین روزی مردی از لشكر معاویه كه او را كریب می گفتند به میدان آمد و او مردی شجاع و نیرومند بود كه در قوت او نوشته اند درهم را به دست می گرفت و می سایید و نوشته ای كه روی آن برآمدگی داشت محو می كرد.



[ صفحه 72]



كریب به میدان آمد و صدا زد: «بایستی علی [علیه السلام] به میدان من بیاید». پس مرتفع بن وضاح زبیدی از لشكر امیرالمؤمنین علیه السلام به میدان او آمد. كریب او را به قتل رساند سپس شرحبیل بن بكر به مبارزت وی آمد. كریب او را نیز به قتل رساند پس از او حرث بن حلاج شیبانی به میدان آمد او را نیز بكشت.

امیرالمؤمنین علیه السلام ناراحت گردید. پس پسرش عباس علیه السلام را كه مردی كامل بود طلبید و به او دستور داد تا از اسب پیاده گردد و لباسش را از تن بیرون آورد. آن گاه امیرالمؤمنین علیه السلام لباس پسرش عباس را پوشید و بر اسب وی سوار شد و لباس خود را به پسرش عباس علیه السلام پوشانید و او را بر اسب خود سوار نمود.

این تبدیل را انجام داد تا كریب واهمه نكند و از مبارزت با وی سرباز زند پس امیرالمؤمنین علیه السلام با وضعی ناشناخته در برابر كریب قرار گرفت و او را اندرز داد و آخرت را به او گوشزد نمود و از غضب خداوند و عذابش او را برحذر داشت.

كریب گفت: «با این شمشیر كه در دست دارم افرادی فراوان مانند تو را كشته ام». این را بگفت و به امیرالمؤمنین علیه السلام حمله ور گردید حضرت سپر را در پیش رو گرفت و ضربت او را دفع نمود. سپس ضربتی بر او زد كه او را دو نیم نمود و به لشكرگاه بازگشت. [4] .

از نقل خوارزمی استفاده می شود كه قمر بنی هاشم علیه السلام در جنگ صفین جزو لشكریان و جنگجویان بوده است.

و مرحوم طریحی نوشته است: عباس علیه السلام در جنگ ها و غزوات با پدرش امیرالمؤمنین علیه السلام بود و با شجاعان عرب می جنگید و آنان را از پای درمی آورد. [5] .

مخفی نماند كه جریان حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام با كریب غیر از جریان وی با عثمان بن وائل حمیری است كه حضرت لباس عباس بن ربیعه را پوشید و عثمان را به قتل رساند. [6] .



[ صفحه 73]



و از جهت شباهت این دو جریان مرحوم محدث نوری خیال كرده كه دو جریان نیست بلكه یكی است و روی این جهت حضور حضرت عباس علیه السلام را در جنگ صفین مورد انكار قرار داده است. [7] .

از آنچه تاكنون ذكر گردید روشن شد كه قمر بنی هاشم علیه السلام در صفین حضور داشته و از جنگجویان و نام آوران بوده است ولی بعضی این را انكار نموده اند به این دلیل كه در دیگر كتاب های تاریخ نیامده است و حضرت كم سن و سال بوده و بعید است كسی در سنین سیزده و چهارده سالگی بتواند این گونه بجنگد كه مردی را از پا درآورد كه با ده هزار سوار برابری می نموده است. [8] .

و صاحب كتاب بطل العلقمی در مقام رد این افراد برآمده است و چكیده سخن او این است:

در كتب تاریخ و غیر آن یافته ایم كه عده ای از بزرگان تاریخ و حدیث مطلبی را ذكر نكرده اند و مورخان و محدثان بعد از آنها به آن مطلب پرداخته و ذكر نموده اند شاید علت این امر آن باشد كه تاریخ نویسان و محدثان متأخر به مآخذی دست یافته اند كه پیشینیان به آن دست نیافته اند.

و صغر سن در خاندان متعارف موجب آن است كه نتوانند از خود شجاعتی نشان دهند ولی خاندان امیرالمؤمنین علیه السلام غیر از دیگران اند و عده ای را نام برده كه با كم سن و سالی جنگ های نمایانی نموده اند مانند حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام. [9] .


[1] العباس، مقرم، ص 153؛ معالي السبطين، مجلس نوزدهم از فصل نهم؛ خصايص عباسيه، ص 137؛ بطل العلقمي ج 2، ص 240.

[2] معالي السبطين، مجلس نوزدهم از فصل نهم.

[3] ص 154.

[4] مناقب خوارزمي، ص 147.

[5] بطل العلقمي، ج 2، ص 240.

[6] همان، ص 239.

[7] العباس، مقرم، ص 155.

[8] بطل العلقمي، ج 2، ص 241.

[9] همان، ص 241 - 244.